My Photo
Name:
Location: Iran

Wednesday, August 30, 2006

ماجرای آتش سوزی اتاقم

سلام ، امیدوارم حالتون خوب باشه
راستش یه مدت بود که تصمیم داشتم سرگذشت خودم (که بر گرفته از مجموعه ای بود که می خاستم چاپش کنم ولی خوب به دلیلی که بعدها خواهم گفت نشد) رو توی وبم بذارم .البته این هم به تشویق یکی از دوستان خوبم بود.ولی از بد روزگار چند روز قبل ساعتهای 3 یا 4 صبح بود که برقها قطع شدن و من هم برای اینکه می خاستم مطالعه کنم شمعی روشن کردم و توی پنجره اتاق گذاشتم .نمیدونم چی شد حالا یا برای چند دقیقه خوابیدم یا هر چی !!! چون با این گرما بعیده که بتونستم بخوابم.!! ولی خوب به سرعتی بسیار زیاد اتاقم طعمه حریق شد اول پرده ها و بعد قالی و ... .منم با سرعت زیاد همه رو خبر کردم و به آتش نشانی زنگ زدیم و .... ولی خوب تماس با آتش نشانی هم بی فایده بود . چون وقتی اومدن کار از کارزار گذشته بودحد اقل کاری که تونستیم بکنیم این بود که مانع رسیدن آتش به بقیه اتاقا بشیم. ولی من هر چی داشتم از قبیل کتاب و لباس و کامپیوتر و... همه سوختند
داشتم منصرف می شدم تا اینکه یکی از دوستانم به اسم هومن قبول زحمت فرمودن و این نسخه ای که از خاطرات من داشتن رو به وبلاگم پست کردن که همینجا ازش تشکر می کنم . امیدوارم بتونم روزی محبت و این دلگرمی ها و قوت قلب دادن هاشو جبران کنم
با بهترین آرزوها برای تک تک شما عزیزان
دنی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home